متن :
دکلمه : دارم هی پا به پای نرفتن صبوری میکنم ، صبوری میکنم تا تمام کلمات عاقل شوند صبوری میکنم تا مَدار، مُدارا، مرگ…
تا مرگ، خسته از دقالباب نوبتم آهسته زیر لب… چیزی، حرفی، سخنی بگوید
مثلاً وقت بسیار است و دوبار باز خواهم گشتهِه! مرا نمیشناسد مرگ
یا کودک است هنوز / و یا شاعران ساکتند!
سورنا :
منو قبولم کن این منم مرگ
از طرف راه ندیده ها سرزمینی به اسم کشف
از طرف نیمه های خالی ، نقشه ی فرداهای خیالی
از طرف درختان بی برگ ، پایان مرگ نونهالی
منم آخرین ثانیه ، آخرین هرم گلویی که باقیه
تویی آخرین حس پایان وزن، منم آخرین قافیه
دانیال :
چند ساله که این راهو میرَمِش
با کفشایی که همیشه پامو میزنه
اما پُرروتر از اینم که وا بدم من
جامو نمیفروشم به اونکه جامو میخره
هرکی اومد که بمونه یه قولایی داد، رفت
با خودش گفت: ازش چه پُلایی ساختم
به خیالِ خودش کلاه میذاشت سرم
من با سرِنخِ همون کلاه رویا میبافتم
هی در میزنی و هی میگی خودمم
بهش میگی زیاد بودم که سیری تو ازم
با خودت که زیاد حرف بزنی
از یه جایی به بعد دیگه میشی دو نفر
من خواستم باختنو به فکرم، راه ندم
دَم بالایی گرم، که چشم از ما نکند
سفت باشم، با یه چشمک، وا ندم
همیشه برام بمونه عشقم، مادرم
خستت میکنه بارِ پشتت
هوایِ پاکی نیست که بذاریش جایِ سرفه
اُخت بگیر با این حالِ مُزمن
همه داریم پیر میشیم تو این خاکِ مُرده
خلسه :
واسه ما همه سفیدا سیاست توی بیراهه تا اکیپا بیان
قوطیا هی میشه سریالی وا مرگ امروزم نمیخواد بیاد
جاده برای ما معنی نداره بدون مسافر شب بیقراره
مستی برای بطریه خالی میمونه حال ما فرقی نداره
شبا تو خیابون جقدا شناختنش بردنش تو این دنیا که باخت نده
جدیدنا شده استاده ساختنه کوه از کاه عقده ها صاف نشه
روی کلمه ها سخت گیره توی اغوش مرگ میره
مثل برگی که زرد میشه نون و پنیرو سرگیجه
مسلک :
هی جماعت گربه کوره
همین که دورم آفتابی نشین لطفتونه
جام خوبه همین کنج حونه
چون جمع شما الکیا مفت گرونه
من قلبم خیلی وقته که یخ زده تووم
جوری بریدم از همتون که دیگه نشه دوخت
کل زندگیمم نیست قد یه چمدون
بیخودی دل نبند به این آفتاب لبِ بوم
برو بیخیال، حالِ ما که نداره تعریف
باید، جای من باشی شبا بفهمی
یه روحِ پاره پوره با یه اعصاب تعطیل
اَ فیسم مشخصه وضع نوار مغزیم
حالم پاسکاری میشه بینِ بد و بدتر
هیچ تراپیستی نمیگیره منو گردن
صبحا باید اَ رو تخت جنازمو جمع کرد
چون روزو مراعات کنم شبو مستم
من هر دفعه به مو رسیدم پاره شدم
هم دائم الخرم هم دائم الغم
رفیق تنهائیام شد یه پاکت پایه بلند
نمیخوام هیچ آدمی رو بذارم جای خودم
پاهام رفتنو میخواد مهم نی رفتنِ کجا
جورِ همه چی افتاده گردنِ شُشام
یه شب دل میبُرم آخر میشم از همه جدا
واسه آخرین بار میخوابم توو بغلِ خدا
شایع :
اسمش، نمیدونم عقدهست یا چی
دوست دارم پشتم باشی
میخوای ببینیم تو نوبت وایسی
عقدهست یا چی؟
کمد کمد لباس میخوام
ادا اصول باکلاس میخوام
دویست سیصد متر تراس میخوام
نگم دیگه دختر بساز میخوام
عقدهست اینا یا چی باغ ویلا با استخر و آلاچیق
دیگه نشونمت تَرک آپاچیم ببینی زیر پاش اتاق هفته داشیت
آخر ماها نگاد بنزو میخرم بالاخره ،بابا برات
فقط خودمه، باهام الانیک تهران میشم با باورام
چیزی از رحم تو این شهر ندیدم جاش اندازه روحیهم، قویام
برا دوییدن سریعم، اولویت هدفام دوری از بقیهست
وقت یکمی تنهاییه، دیگه وقت لش بازی نی
سر بالایی ما، واسه تو سر پایینی
پیاده گاز بده بینم چند تا میری
تو بگو بدونِ کفشام باشه
این تنِ لش وقتشه از خواب پاشه
من فلزم دنیا تفنگ آب باچه
نمیبینی دیگه پوتینم بنداش بازه
عقدهایم و آماده باش ،وایسه جلوم
هر کی داشت لای پاش
دنیا رو با یه چک آبدار ب*ا
آسمون و کل ستارههاش مال ماست