متن آهنگ :
– مهرزادگان –
ﺑﻴﺎ ﻗﻬﺮو ﺑﺲ ﻛﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻴﻜﻨﻦ ﺟﺮ و ﺑﺤﺚ ﺧﺐ
ﻳﺎدﺗﻪ دﻓﻌﻪ ﻗﺒﻠﻮ ﻫﻤﻪ ﭼﻰ ﺑﺎ ﻳﻪ ﻧﮕﺎت ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﺷﺪ
ﻣﻴﮕﻴﺮم ﺟﻮن ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎز ﻛﺎﻓﻴﻪ ﺑﺎز ﻧﻜﻨﻰ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﺎز
ﺑﺮﻳﻢ ﻳﻪ ﺟﺎ ﻛﻪ ﻏﻢ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﺪوﻧﻢ اوﻧﺠﺎ ﻛﺠﺎﺳﺖ
ﺑﻴﺎ ﺑﺮﮔﺮدﻳﻢ ﺑﻬﻢ ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮم ﺗﻮ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻴﺎ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ دﻟﻢ
ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺘﻰ و ﻣﻦ ﻫﻨﻮز ﻋﺎﺷﻘﻢ اوﻧﻢ ﺗﻮ دﻧﻴﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻗﻠﻦ
– فرشاد –
هنوز هم سَر میزنم به کوچه ای که وسطش گم شدم
غرورم رو کَندم و از تمنا پر شدم
جهان هم ایستاده بود بین نطقت
من ایستاده تووی گردباد و بُهبُهَش
بارون میخورد سُر رو طُره ی موهات
عجیب شعله ای داشت جمله ی کوتاهت
دست هات حلقه زده بودن دور زانو هات
میزدم لگد زیر زانو های قانون هام
زور دلم نمیرسید به نفوذ چشم هات
چمباتمه زده بودم بین پلک هات
هر لحظه نفس میکشیدمت
محکوم به حبس ولی شیفته یِ زندان
انتهای دهلیز خاکستری دلم
یه صدایی بهم میگفت که به طرفت برم
درونم میدوییدم درون تونل های تاریک
مگه میشه که به کلمه بگم؟
من از خط مقدم روزگار خشنم
خسته پناه آوردم به کلبه دِنجت
تموم نقش هام رو پشت در گذاشتم
جا تا ببندم یه نقش کنج ذهنت
ولی مگه زندگی به همین آسونیه؟
شاید خوش خیالی نیازمند نابودیه
هنوز هم سَر میزنم به اون کوچه
کوچه ای که واسه من همیشه بارونیه
– حصین –
دو تا لش روی هم، شب روی تخت
صبح بعد جنگ جای چنگ روی من
باهم خوب بودیم ما دو تا روول میپیچیدیمو
با هم میکشیدیم مثل مغزای هنگ
گفتیم اون که بلده تن به آب میده
مهم نی چی دنیا واس ما خواب دیده
روزا پی جویدنه عمله ترک
با این که میدونستیم یکیمون شب به ف. میده
بهت یاد دادم ببینی ، اخماتو بچینی
خسته شی بشینی ، جم با تو یکی نیست
همه دورمون یه سری لاشخورن
اگه یه روز نبودم چجوری حقتو بگیری
نبض من رو زمین گرم میزنه
همه پرن مثل تو تو زمین شهر
دورم میپلکن شبو روزا پ غمی نی
بپیج آشغالو فروردینی
هنوز روزا بوی خوب میده دورم
لاشیا که میدنو این ناشیا که فورن
کردن با من همیشه نمیشم با کسی چفت
همشونم میگن من از جای دیگه پرام
پرم یا که خالی بزار بمونه بعد , آآ
دونه دونه میان بدونِ حرف , بام
دیگه روزام مثل قبلا شبیه نیست
بپیج آشغالو فروردینی
– سجادی –
بگو خاطره ها مثل من تورم کشت
من که با همه میخندم با خودم بغض
هنو هرچی میخورم یکی واسه تو میریزم
هنوزم خیلی شبا خوابتو میبینم
نبودتو میارن این تنهاییا به روم
آرزوم اینه دیگه نباشی آرزوم
راستی بگو وضعیتت چطوره
نگو که توام مثل من نداری حالِ خوب
میگفتم نمیذارم هیچوقت بری
یادته فکرشم نمیکردیم بی هم بشیم
اما الان تو کجایی من کجا
ما دیدی شده کی سهمِ کی
خیلی وقتِ که نمیگم بودی ای کاش
اما بی تو میمیرم من روزی یه بار
فکر کنم ما دو تا آدم نیستیم
آخه آدما به هم میرسن و ما کوهیم انگار
هنو بوی تورو میدن لحظه هام
بدجوری دلک لک زده واسه خنده هات
من، هنو توو مسیرای دو نفرم و میگردم
یه نفره دنبالِ رد پات
بعده تو ندارم با هیچکی حالِ صحبت واقعا
همهی روزای هفته عین جمعهست واسم
یه آدمِ کم حافظه شدم و یادم میره هی
مثلا یادم میره فراموشت کنم بازم
– سورنا –
دو تا پاتو می زدی رو سنگ سرما
آتیش کشیدی توی جنگ سرما
کشیدی با چه قوسی تو موهات دستتو
پا کوبیدی شیشه ی خونه ها شکست
تویی خنده به جنگ
موی دماغ خونه ها عطسه ی سنگ
پا کوبیدی با چشمای بسته چه رقصی
رو خورده شیشه های شکسته می کردی
فصل باد واقعیت در آغوش گرفته بودم یالت رو
تو با فشار رقصیدی توی باد سیال و
رقصیدم پشت رقص سیال تو
ار تراس خونه های قصه نامه ای رقص کنون
از دست های زنی مضطرب رها شد
مثل دستمال و کاغذا و ساقه ای زرد
ما رقصنده های ارکستر واقعیت
رقص می شدیمو رقص می شدی
تو تو چادر سیاه شب غرق می شدی
با موج خروشان تیرگی مقابل من
آروم می افتادی توی ساحل من
من با تو دیدم که مرگ پس می کشه
یه مغروق چطور بازم نفس می کشه
من آری به زندگی رو با تو فهمیدم
اینکه این بار سنگین رو سر سخت می کشه
سایتتون عالیهه