متن آهنگ :
– دیالوگ –
قبلا تا جون داشتم بحث میکردم ، الان ول میکنم و میرم
نمیدونم پیر شدیم یا عاقل
نصف زندگیم صرف این شد که به آدمای مهم زندگیم بفهمونم
من دشمنت نیستم بامن نجنگ
از جوانی گله دارم – زٍ جهانت سیرم
کوله باری زٍ حسرت – زٍ همه دل گیرم
من سر پای خیالم – همه سان بیمارم
تا سحر خواب ندارم – نه کسی میداند
نه کسی هست که چون خود به کنارم ماند
من و جام و می مطرب همه دیوانه شدیم
گویی از شهر خود دوز و بیگانه شدیم
– بهرام –
افسوس واسه تو ای دل ساده
که هر کسی واست عقده ای فرستاده
هر کی که اومد جلوت گفت دلسوز تواِ
حالا می بینی باعث غم امروز تواِ
تو می خواستی زیر پرچم هیچ کس نری
به هر سیاست پستی تو نیشخند زدی
نگاها رو صدای تو شدن بیشتر شدید
ولی جوری که هستی تو رو هیچ کس ندید
تیغ و بکش، فکر نکنم خونت از رگ بیاد
وقتی حتی مادرتم ازت مدرک می خواد
دیگه خوشی ها رو تو زندگی تصور کن
فقط یادت می دن که به خدا توکل کن
مردم می خوان باری که رو دوش هست بردارن
پس تو رو طرد می کنن، خُب حقّم دارن
تو یه جوون احمقی و عشق رپ داری
به بالاسریاتم خیلی رشوه کم داری
تو زندگی عادّی رو دوست نداشتی
هر ثانیت شب بوده، روز نداشتی
ولی توی هنرت، موند بازم دوومت
توی مملکتی که نمایشِ سازم حرومه
آره کسی واسه تو قدمی ورنمی داره
ولی کسی توی مشکلاتت کم نمی ذاره
باید جای این که درد اون که هست بی تو حس کنی
بشینی و دونه های تسبیحتو بشمری
افسوس واسه تو ای دل ساده
که حتی تک تکه خنده هاتم گله داره
افسوس واسه تو ای دل ساده
که چشمای تو هر لحظه ای گریه داره
افسوس واسه تو ای دل ساده
که هر کسی واست عقده ای فرستاده
افسوس واسه تو ای دل ساده
که تو هفت تا آسمون نداری یه ستاره
– دیالوگ –
تو کمی حرف بزن من به خودم میبالم
سر بی کسی سلامت که شده احوالم
– شایع –
تا یه جا صحیحی و سالمی و صاف
تا یه جا یادت میمونه جای چی کجاست
تا یه جا شق و رقی قشنگی
تا یه جا کاسبیته پاس
تا یه جایی داری حوصلشو
سر و صورتتو مرتب کنی جلو آینه
تا یه جایی داری حالِ محبتو
به اون که هر روزِ زندگی تو رو *
یه روزی میرسه میرسی به سی
میرسی به چهل ، دیگه نمیکِشی
سرتو میگیری زیرِ شیر
میشی یه چی جنسِ بی کسی
سیاه میشه لبایِ صورتی هممون
هممون وایمیسه قلبِ زیرِ یقمون
هممون دلمون تنگ میشه برا دیگِ سمنو
برا آشای خاله برا ته چینِ زن عمو
تا میتونی مامانو ببین
تا میتونی کیسه رو از دستِ بابا بگیر
به رفیقت بگو داداششی
حداقل شبی ده دیقه رو با خدا بشین
زیرِ دوش لذت ببر
بارون که میاد بوش لذت ببر
کنتور که نمیندازه بیشتر بخند
دیر میفهمی بهترین دوران مدرسست
و بهترین ساندویچای پر کالباساست
تنها اسلحه ی صلح تفنگ آب پاشاست
دیر میفهمی موفق نمیشی
صرفا چون نمره هات توو درسات بالاست
دیر میفهمی زندگی نکردی و
شیش دنگِ حواست به چی میشه ها بوده
دیر میفهمی قبل و بعد کشکه
همین لحظه هم بار گنج قارونه
– سورنا –
توو این تاریکی کنار ما
هنوز زنده ان ستاره ها
هنوزم می شه کودک بود
دست زد به چشمای ماه
هنوزم با یه طناب و تاب میشه
آویزون شد از ستاره ها
تو این تاریکی کنار ما
هنوز زنده ان ستاره ها
هنوزم میشه کودک بود
آویزون شد از ستاره ها
هنوز زنده ان ستاره ها
واسه من این صحنه غروره
خوش اومدید به این جشن و شکوه
به سلامتی پاکی یه دوتا پیک بزنیم قبل شروع
پاکی یعنی جنگ حضور
سینه ی تفنگ و زخم گلوله
آی باز علی زد به جنون
ماریان جهان یه تیکه از زخم غروبه
هیچ چی زشت نیست ماریانتوی دنیایی که عشق نیست
بندرم یه درد مشکیه
واسه یه مغروقی که بی کشتی است ماریان
من یه نجات یافته از هزار این پاکی انقدر صف نداره
اینا نمیدونن چی زمین میزنه یه ایستادن انقدر کف نداره
خوش اومدید به جشن پاکی من این نظمتون حرف نداره
ماریان من هنوزم مشکوکم به اون کسی که مصرف نداره
سقوط طعم لغزش روده، آبشار و خطر
ماریان جهان یه تیکه از زخم غروبه
تو این تاریکی کنار ما
زمان نداره نگاه به ما
ماییم و روح روشنایی
سالهاست که مردن ستاره ها
باید حل شد توو صدای باد
باید حل شد توو صدای باد
تو این تاریکی کنار ما
زمان نداره نگاه به ما
ماییم و روح روشنایی
سالهاست که مردن ستاره ها
مردن ستاره ها مردن ستاره ها
– ناجی –
نگاه کن این منم که سایم کنار سایت
یه قاب سادس تا نور باشه جاودانس
یه رازه باید صبور باشن عاشقا نه
هلال ماهم خمیده زیر واژه هام حبسم
گمم عاصی از همه
همین شعر تراژدی بود حماسی کردمش
یکی که رویاهاشو قاپیدن همه
الان از همیشه سخت تره راضی کردنش
واسه این که کوک شه با این سازه کهنه
من کاکتوس آخرم که ایستاده مرده
میخوام بگم از نوید های عمرت
ولی سه نقطه میزارم همین جای جمله
منی که بی حس کامل رباته
اصلا شاید منم دارم مثل آلن دو باتن
منی که .. هی
معذرت اومدم بزنم تو حالت دوباره
یه جایی دور تر از دورترین دوردست
اونجا که تاوان شبارو میده روز پس
جای وسط رو گونه های سوختم
غروب رفت دریا رو ماهی فروختن
غریب پلکم ، نیلوفر رو برکم
یه کاغذم که زیر قلمو چرکم
هرچی تو فکرم باشه میاد رو تکستم
پس سلامتی اونی که با کلمه هام هد زد
ادامه داره حرفم
یه قطره نور گمشدم تو سایه سار شهرم
یه نامه بد خط نکرده کسی بازش اصلا
یه نامه از طرف دستای کاملا سرد
– دیالوگ –
افتاده درختی که به خود می بالید
از داغ تبر به خاک غم مینالید
گفتم چه کسی به ریشه ات زد گفتا
آن کس که به زیر سایه ام میخوابید
– بهرام –
من خوب می فهمم از غم ظاهرت
که حتی شَک داری به مریم باکره
داری پیش خودت میگی که این بیراه نمیگه
حتی تصویر زندگیت هم سیاه سفیده
تو می خواستی که عمرت رو هرز پست ندی
ولی فقط ورق های تقویم رو خط زدی
وقتی دیگه بیدار شدی تو خوابت سخته
حتی گریه کردنت هم یادت رفته
مثل هفتاد ملیون احمق دیگه
حتی شعار های قشنگت هم خامت کرده
تو هم یه جوونی پیر تر از ننه بابات
که پره عقده شده دیگه از سرت تا پا
این پنج تا انگشت که واسه مشته گره کن
حتی نمی تونی راحت باشی پشت تلفن
اینکه شهرم تو ظلمته عیب از منه
لابد این عم سنت پیغمبره
چیه غیر قابل هضم حرف عام یکم؟
منتظری حقیقت رو توی اخبار بگن
ببین جوونایی که جای تیغ رو دستشون
اونایی که لبخندی نیست تو حرفشون
این دل من بود فهمیدی حرف هاش رو
بی خیال دونه های تسبیحت چند تا شد؟
– صفت –
نمیخوام، نمیخوام من مثِ شما باشم
نمیخوام بذارم پامو روی گلو کسی راحت
که بدم لم یه گوشه ای راحت
بشینم جونِ تک تک رفیقامو بگیرم با چی؟
پختِ شیشه و دوا و عمل
که تهش، بگی همش بشه این پولا واسه من
عطش برج غولای بالا شه
نمیخوام، بکِشم از زیرِ پای داداشم
نمیخوام، میخوام از این زنجیره جدا شم
برم جنوبِ شهر، با غروبِ تلخ
نمیخوام، نمیخوام واسه ناموسم قفس بشم
احساس قبلِ قضاوت
برو بیرون بکش جلو شراره های آتش
ازش بسازم با پول برده نکنه خروج
از عقیده ی قبیله کم بکنیم خاک از
تو میخوای بشی گرگ بگن خوردی لاشخور
همه رو توو جنگل، ولی من عاشق برگم
با دلی نازک، بزرگ اصاً بگو نحیف هیکل
من میخوام رشد نه ادامه ی کانون در انتظار بلوغ 18
نه بالا نه پایین من میخوام فقط رفیقامو بی شک
خودمو زدم، من خودمو زدم
که اگه نمیزدم باید عالمو میزدم
خودمو زدم، ناموسمو زدم
طفلِ بچه ی نازِ آرممو زدم
زدنم، کاش باز میزدنم
کاش میرفت این کارد تا ته تووی بدنم
خودمو زدم، باورمو زدم
کردم توو بغلم من برادرمو زدم